کد مطلب:152179 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158
سقوط و مرگ هادی خان، که به زور عمامه ی آقا سید حبیب چاووشی را گرفت
زمان رضاخان، در ایام متحدالشكل نمودن لباس و ممنوعیت عزاداری، روزی در چهارسوق بازار قم، «هادی خان نایب» راه را بر آقا سید حبیب چاووشی كه برای روضه خوانی می رفته است، می گیرد و از او می خواهد كه عمامه ی خود را تحویل بدهد و متحدالشكل شود!
سید فوق الذكر، كه مردی جلیل القدر بوده و در بین مردم محبوبیتی داشته است، از نایب می خواهد كه از او درگذرد و این كار را نكند، ولی نایب با اصرار و قلدری در حضور مردم، عمامه را از سر سید برمی دارد. سید دلش شكسته شده و در حالیكه اشك از دیدگانش سرازیر بوده است، خطاب به نایب می گوید: برو نایب، ان شاءالله از جدم ابوالفضل علیه السلام عوضش را بگیری!
همان شب هادی خان كشیشك بازار بوده است. او در حالی كه از دریچه ی بام چهارسو به بازار چشم دوخته بود، ناگهان از بالا به زیر افتاد و مغزش با زمین اصابت نمود و فورا مرد. [1] .
سید فوق الذكر، كه مردی جلیل القدر بوده و در بین مردم محبوبیتی داشته است، از نایب می خواهد كه از او درگذرد و این كار را نكند، ولی نایب با اصرار و قلدری در حضور مردم، عمامه را از سر سید برمی دارد. سید دلش شكسته شده و در حالیكه اشك از دیدگانش سرازیر بوده است، خطاب به نایب می گوید: برو نایب، ان شاءالله از جدم ابوالفضل علیه السلام عوضش را بگیری!
همان شب هادی خان كشیشك بازار بوده است. او در حالی كه از دریچه ی بام چهارسو به بازار چشم دوخته بود، ناگهان از بالا به زیر افتاد و مغزش با زمین اصابت نمود و فورا مرد. [1] .
[1] چهره ي درخشان ج 1، ص 583 به نقل از تاريخ تكايا و عزاداري قم ص 223.